Monday, December 22, 2014

فریب 57 (II)

مردم در ایران، از هر عقیده و هر جایگاه اجتماعی، سال ها برای رسیدن به جامعه ای بهتر تلاش کردند. مسلم است که حکومت قبل از 57 در ایران، هرچقدر که به فکر مردم بوده، اسمش پادشاهی بوده! آن هم سلطنتی که در آن شاه به معنای واقعی همه کاره بوده و حرف آخر را می زده است. همین یک فاکتور کافی است تا اغلب مردم برای براندازی یا اصلاح این حکومت دست به دست هم دهند. اما در ذهن تمام آن ها رسیدن به حکومتی مطلوب بوده که از این حکومت بهتر باشد و برای معنای انسان و انسانیت جایگاه بالاتر و والاتری قائل باشد. چه بسا همان مذهبی هایی که به خیال رسیدن به یک حکومت اسلامی تلاش می کردند و راهپیمایی می کردند، اگر لحظه ای حکومت جدید را تصور می کردند، دست از اعتراض به شاه می کشیدند! چرا که در نظر آن ها اسلام عدالت و انسانیت می آورًد و حکومت شاهنشاهی را بهبود می بخشید! نه اینکه از آن افول کند! همانطور که در نظر یک کمونیست این معنا شاید در یک حکومت کمونیستی تجلی پیدا کند.

فریب 57 رخ داد و یک نفر شد همه کاره!

یک آخوند پیدا شد و اسم رهبر گرفت و کم کم بقیه را قلع و قمع کرد و بعدا هم طوری نمود دادند که انگار کلا کس دیگری در این حرکت انقلابی نقشی نداشته است. خمینی و آخوندها، درست مثل خوک ها در کتاب "مزرعه حیوانات"، قدرت را در دست گرفتند و هر روز یکی از قوانین و اصول حرکت مردم را زیر پا گذاشتند و از لیست خط زدند. و درست مثل همان کتاب، اعتراض دیگران هم نتیجه ای نداد و حتی خرهای بزرگ(!) (همان باکستر کتاب مزرعه حیوانات) هم اعتراضشان به جایی نرسید. خوکِ بزرگ شد قبله ی مذهبیون و رفت در لیست امامان معصوم! کار به جایی رسید که با یک دستورش، عده ای جامعه را برای اطاعت امر زیر و رو می کردند. مهم هم نبود دستور چه باشد! همین ها که جنگ را سال ها بر مردم ایران تحمیل کردند و میلیون ها نفر را آواره و صدها هزار ایرانی را به دم تیغ دادند و حالا هم از جنگ نان می خورند و بنیاد شهید و یادواره ی شهدا و جانباز و خانواده ی شهید و رزمنده و ایثارگر و سهمیه ی کنکور و هزار مفت خور دیگر پدید آورده اند و جیره خوارانشان را از پول ملت می خورانند.

Thursday, December 18, 2014

اعتصاب غذای آتنا فرقدانی و غنچه قوامی

آتنا فرقدانی و غنچه قوامی که به همراه یکدیگر در یک سلول در بند دو- الف سپاه زندان اوین نگهداری می‌شوند از حدود یازده روز پیش دست به اعتصاب غذا زده و از روز گذشته اعتصاب خود را بصورت خشک ادامه می‌دهند.

https://hra-news.org/fa/prisoners/b-145
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2014/10/141012_nm_prisoners_ghavami_strike
http://www.radiozamaneh.com/181554

Wednesday, December 10, 2014

روز حقوق بشر و گرامیداشت آن در ایران!!

امروز روز حقوق بشر است. همان چیزی که در بسیاری از جوامع امروز معنایی از آن یافت نمی شود. نمونه ی بارزش هم دول اسلامی دنیا هستند؛ از ایران و عربستان و افغانستان گرفته تا همین ترکیه ی به اصطلاح مدرن و امروزی و پیشرفته! در هریک از این کشورها، عده ای پیدا شده اند و از احساسات و باورهای عمومی مردم جامعه سوء استفاده کرده و تا جایی که زورشان می رسیده و مردم اجازه داده اند، بر آنها سوار شده اند و حکومتی استبدادی تشکیل داده اند. غافل از اینکه اگر در جامعه ی اسلامیِ قرنها قبل قانونی حکمفرما شده، بنا بر شرایط روز بوده و قابلیت اجرایی داشته است. حتی در طی همان سالها هم بسیار پیش آمده که پیامبر اسلام قانونی را تغییر داده یا به طور کلی منسوخ کرده است! و حالا مدعیان اسلام در قالب سیاست، بر مردم سوار می شوند و آن را بهترین وسیله برای حکومت کردن بر فکر و ذکر مردم یافته اند. در عربستان اقبال عمومی بیشتری با آل سعود همراه است و حتی در همین قرن 21 میلادی مجرمان را گردن می زنند!! اما در کشوری چون ترکیه، بسیاری از قوانین توسط آتاترک تغییر یافته و حال برای عموم ملت ترک پذیرفته نیست که قوانین 1400 سال پیش بر کشورشان حکمفرما شود. هرچند در همین شرایط هم، طی سالهای اخیر شاهد افزایش تغییر قوانین مدرن و ظهور آرام آرام اسلام سیاسی در عرصه ی حکمرانی هستیم. در ایران هم تا جایی که اعتراض عمومی یا بین المللی برانگیخته نشود، اسلام سیاسی شان را پیاده می کنند و از تلاش در این راه دریغ نمی کنند. دیده می شود که در بسیاری از موارد، زمزمه ای از اجرای یک قانون عصرحجری را در کشور و بین مردم می پراکنند تا ارزیابی شان از نحوه ی برخورد مردم را دریابند. اگر به این نتیجه برسند که عموم مردم با اجرای آن قانون مشکل خاصی ندارند، به هر وسیله ای شده قانون را اجرا و اعمال می کنند. اما اگر تصور کنند که در راه اجرای قانون مزبور با مشکلات عدیده روبرو می شوند و به قول معروف، به ضررش نمی ارزد، در اقدام کمی تامل می کنند.
حال در چنین جامعه ای که آزادیِ ابرازِ عقیده از افراد سلب می شود و سال های عمر یک نفر را تنها به دلیل نوشتن در یک وبلاگ از او می گیرند، تعجبی ندارد که برای سلامتی اش هم ارزشی قائل نباشند. خبر ذیل نمونه ی بارزی از عدم اهمیت حقوق بشر و توجه به حقوق اولیه ی انسانی در جمهوری اسلامی است

میترا شجری پور در پاسخ به اینکه آیا به جز نوشتن وبلاگ، پدرش جرم های دیگری هم داشته است، گفت: «پدرم متعلق به هیچ گروه و جناحی نبود و فقط او را به دلیل وبلاگش دستگیر کردند. او در آن وبلاگ عقاید و افکارش را در مورد مسائل مختلف جامعه می نوشت. متاسفانه با وجود صدور حکم اما هنوز پرونده باز است و قاضی پرونده به من گفت که وزارت اطلاعات پرونده را برای تحقیق خواسته است. من نگرانم که برای پدرم دوباره اتهام و حکم جدیدی ساخته شود.»
فرزند محمدرضا پورشجری: مسوولان اگر اجازه عمل باز قلب به پدرم را ندهند؛ باید پاسخگوی هر اتفاقی باشند

Friday, October 3, 2014

فریب 57

حرکتی اجتماعی وجود دارد به نام "انقلاب"! توصیف خودمانی اش می شود "خسته شدن اغلب مردم از حکومت (به هر دلیلی) و تلاش برای براندازی آن و روی کار آمدن نظام سیاسی دلخواه".
تقریباً آن انقلاب های اولی و مهم همگی باعث بهبود اوضاع و پیشرفت بوده اند. اما هرچه جلوتر آمده ایم و مخصوصا در سده ی قبل و حتی قرن حاضر، انقلاب ها گاه باعث عقبگرد هم شده اند؛ نمونه ی بارزش همین انقلاب 57 خودمان! کلاً یک چیزی است توی مایه های سرِ خر را کج کردن و سر و ته کردن الاغِ پیشرفت به سوی اعماق بدبختی! در ویکی پدیا می خوانیم که
"وقایع بعد از انقلاب تا اندازه‌ای تحت تأثیر همان رویدادهایی است که منجر به انقلاب شده‌اند. گاهی بعد از یک دوره مبارزه انقلابی کشور فقیر شده و به شدت دچار نفاق و از هم گسیختگی می‌گردد. بقایای رژیم شکست خورده یا گروههای دیگری که برای قدرت مبارزه می‌کنند، ممکن است نیروهای خود را دوباره گردآوری کرده و مجدداً دست به تهاجم بزنند. اگر دولتهای مجاور با حکومتِ جدید دشمن باشند، احتمال موفقیتِ حکومت جدید در بازسازی اجتماعی کمتر می‌شود؛ مگر آنکه آنها از حکومت جدید طرفداری کرده و آماده حمایت جدی از آن باشند." [1]
البته یک جای دیگرش هم آمده
"برخی جامعه شناسان و متفکران غربی از پرداختن به انقلاب ایران و نظریه پردازی در مورد آن پرهیز کردند" و حتی "گیدنز که یک جامعه‌شناس انگلیسی و مشاور تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس می‌باشد در کتاب مبانی جامعه‌شناسی خود در بیان انقلاب هایی که در قرن بیستم رخ داده است، نامی از انقلاب ۱۹۷۸ایران نبرده است." [2]
شاید وقتی این نظریه پردازان و کارشناسان تمام فاکتورها و پارامترهای انقلاب را کنار هم گذاشته اند، نتوانسته اند ماهیت انقلاب ایران را درک کنند. که البته این هم از عجایب و معجزات ملت ایران است! یکی از دلایلی که برای هر انقلابی فرض می شود، "آزادی انسان" است که توی جامعه ی پس از انقلاب 57 ایران هرچقدر بگردی و با هر معیاری در نظر بگیری، پیدایش نمی کنی. شاید بهتر باشد به جای "انقلاب 57" اسم "فریب 57" را بر این حرکت اجتماعی مردم ایران گذاشت. سن ما که قد نمی دهد، اما از همین حال و روز امروزِ جامعه ی ایران، "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل" را، خوانده ایم!
عده ای از اوضاع برآشفته و نارضایتیِ عامه ی مردم سوءاستفاده کردند و از همان عامه برای براندازی نظامِ حاضر در آن زمان بهره بردند. اما وقتی به قدرت رسیدند، همان ملت را سرکوب کردند و راه جنایت و کشت و کشتار پیش گرفتند. همان عده حالا هم به همان روش ادامه می دهند. با این تفاوت که رهبرشان کمی مدرن تر است و فارسی را سلیس تر صحبت می کند؛ اما جنایت همان جنایت است و این یکی رهبر به اندازه ی همان یکی جانی و آدمکش...



[1] http://fa.wikipedia.org/wiki/انقلاب
[2] همان.

Monday, September 15, 2014

رتبه ۱۱۳ کنکور ریاضی به دلیل بهایی بودن از انتخاب رشته باز ماند

این دختر بهایی که صفحه‌ی فیسبوکش را به مکانی برای پیگیری “حق تحصیل” خود و دیگر دوستان بهایی‌اش تبدیل کرده، حدود سه هفته قبل (۲۵ مرداد-۱۷ آگست) پس از یکی از مراجعات بی‌نتیجه‌اش به سازمان سنجش نوشته بود:
«می‌دانم در آخر نامه‌هایم به جایی نمی‌رسد و باز هم صدایم شنیده نمی‌شود… اما در روز تولدم عهدی بسته‌ام و برای وفا به عهدم خواهم ایستاد… لطفا من را ببینید… من همانم که از تحصیل محروم شده… همانم که چندین بار در طول تحصیل در مدرسه پرونده‌اش را بیرون کشیدند به جرم دفاع از خودش در برابر نا‌سزا و تحقیر… همانم که پدرش را به زندان بردند به جرم جواب دادن به سوال‌های مردم درباره دینش… همانم که برادرش را اخراج کردن به جرم بهایی بودن… آری من همانم که مادرش را در عنفوان جوانی‌اش به زندان بردند… همان که پدر و مادرش به علت بهایی بودن از تحصیل محروم شدند… همان که پدرش اسمش را به سختی برایش گرفته زیرا اسمش مربوط به شخصیتی تاریخی و بهایی است… من را ببینید و صدایم را بشنوید...»

شادان شیرازی، دختر بهایی، با وجود کسب رتبه ی ممتاز در گروه ریاضی و فنی کنکور سراسری، به دلیل بهایی بودن از انتخاب رشته و ورود به دانشگاه بازماند!

Saturday, July 19, 2014

مسلمینِ خودستیز

یکی از مسائلی که پس از مرگ یامبر اسلام همیشه در دنیای اسلام وجود داشته و دارد، اختلاف و جنگ مسلمین بوده و هست. از همان سالهای ابتداییِ پس از وفات پیامبر، عربهایِ مدعیِ خلافت به جان هم افتادند و بسیاری از باورها و شعارها و اصول پیامبر را زیر پا گذاشتند. حتی در این راه از کشتن و ناسزا گفتن و کافر خواندنِ یکدیگر هم کوتاهی نکردند؛ تا آنجا که علی ابن ابیطالب، یکی از اصلی ترین یاران پیامبر را در دوره ای کافر می خواندند و ناسزا به او را ثواب و کار خیر می شمردند. شاید نتوان در این 1400 سال دوره ای را یافت که خالی از این جنگ های عقیدتی و کشت و کشتارها باشد. حالا هم که نور علی نور است! خامنه ای آل سعود را رد می کند، بقال محل آن یکی همسایه را، سنی شیعه را، وهابی بقیه را، شیعه تمام مسلمین را و ...


تهدید دوباره داعش علیه ایران

 سال هاست یکدیگر را قلع و قمع می کنند و در این میان هرچه آدم و جاندار باشد، به آتششان می سوزد. آتشی که این منطقه ی سرشار از فراوانی و نعمتِ خاورمیانه را سوزانده و هستیِ مردم را به نیستی کشانده است. از ایرانِ آخوندزده ی شیعی بگیر، تا عراقِ هر روز منفجر(!) و افغانستانِ پر از فقر و ناامنی و سوریه ی متلاشی شده و عربستان عقب مانده و ...

هرچی آقا بگه!

ِباز هم آقای سینه چاک رهبر و دهن گشادِ نظام دهان باز کرد و از افاضات رهبری پشتیبانی کرد. این آخوندِ پررویِ جانیِِ نظام اسلامی، که اگر رهایش کنند نصف مردم را به بهانه ی بدحجابی و فسق و فجور و نگاه حرام و ترک نماز و هزار جرم دیگر گردن می زند، منتظر صدور جمله ای از آقاست تا همان را چماق کند بر سر ملت! خامنه ایِ جنایت کار هر دستوری بدهد، ایشان بدون فکر و بهانه برای اجرایی شدنش دورخیز می کند. مهم نیست چه باشد! مهم این است که آقا گفته!


"دو روز پس از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی درباره ضرورت جلوگیری از فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه‌ها، احمد خاتمی عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان از "استادان بسیجی" خواست مراقب اوضاع باشند تا "بی‌دینی" غالب نشود."

ادامه در سایت دویچه وله
http://www.dw.de/پشتیبانی-احمد-خاتمی-از-کنترل-گروههای-سیاسی-در-دانشگاهها/a-17758756

Sunday, June 8, 2014

حفط نظام اوجب واجبات است...


در منطقِ جمهوری اسلامی هدف وسیله را توجیه می کند. جمله ی معروف خمینی که گفت: اگر مصلحت نظام اقتضا کند، توحید را هم تعطیل می کنیم!، خود به وضوح بیانگر ژرفای این توجیه است. همه فقط باید تلاش کنند تا نظام پابرجا بماند. چون تا وقتی نظام اسلامی بر سر کار است، توحید را هم می شود به زور به خوردِ ملت بیچاره داد. همین جمله بهترین دستاویز برای جلادان و مزدوران رژیم آخوندی است تا هر که را خواهند و به هر جرمی دلشان بکشد، آویزان کنند و کسی دم برنیاورد. همین یک
جمله برای بیان عمق جنایات یک رژیم کافی است. رژیم و ایدئولوژی ای که به بنیان های اصول دین خود نیز رحم نمی کند؛ چرا که در واقع، این اصول را تا زمانی می خواهد که بتواند به وسیله ی آن ها بر مردم حکومت کند و آن ها را از شورش بازدارد.
شاید همین یک جمله از رهبرِ خونخوارِ جمهوری اسلامی کافی باشد تا بتوانیم بفهمیم که برای این ظالمان تنها چیزی که مهم و حیاتی است، حکمرانی و قدرت است. اگر قرار باشد قدرت از آن ها گرفته شود، دیگر چه فرقی می کند که اسلام باشد یا نباشد؟! دیگر چه فرقی می کند حجابی رعایت شود یا نشود؟! مردم مسلمان باشند یا نباشند! تمامِ این ها تا زمانی بااهمیت است که نظام و قدرتی در کار باشد. همانطور که قبل از به قدرت رسیدنِ خمینی، برایش مهم نبود که در سواحل کشور زنان و مردان چطور می گردند و تفریح می کنند. یا زنان چه حق و حقوقی دارند یا ندارند! اما وقتی به ساطنت رسید، با استفاده از ابزار قدرت، توانست کنترل تمامیِ امورِ این چنینی را در دست بگیرد. چرا که با خود اندیشید، اگر آزادی های مردم را از آن ها بگیرد، خواهند فهمید که اختیار تمام امور زندگی شان به دست حاکمیت است و در کوچکترین امور زندگانی شان هم باید تابع رای حاکمان باشند. و همانطور که می بینیم، این روش سالیان سال جواب داده و مثمر ثمر بوده است؛ تا جایی که حال بسیاری از مومنان باورشان شده که زن های جامعه -از هر دین و عقیده و قوم و قبیله ای که باشند- باید محجبه باشند و درست مثل زنان مسلمان باید در مثابل نامحرمان رو بگیرند! باورشان شده که در جزیی ترین امور زندگیشان باید یک آخوند اظهارنظر کند و به آن ها بگوید که جطور رفتار کنند تا مورد خشم خدا قرار نگیرند! کار به آنجا رسیده که بسیاری از مردم ترس دارند که همین حاکمان خونخوار را از دست بدهند و عذاب خدا بر سرشان نارل شود!
با کنار هم گذاشتنِ تمامیِ این اوضاع، به این نتیجه می رسیم که رهبرِ ظالم و جانیِ نظام بیهوده نگفته است که "حفظ نظام اوجب واجبات است"!!

حکومتِ شادی ستیز

شادی و شاد بودن و اثرات مثبت آن بر انسان، از مقوله های غیرقابل انکار در زندگی آدمیزاد است. اصولا شاد بودن و خندیدن، فاکتوری انسانی است که در دیگر موجودات دیده نشده است. شادی است که به بسیاری از ما آدمیان توانایی تحمل مشکلات و ادامه ی حیات می دهد.
اما همین شادی، از عناصری است که گاه پرده های قاطعیت و دگم بودن را کنار می زند و به مردم توانایی اعتراض و برهم زدن برخی هنجارها را می دهد؛ هنجارهایی که در حالت عادی و با زبان جد، انتقاد از آن ها و به چالش کشیدن شان در توان کسی نیست و هرکسی جرات بیان آن را ندارد. شاید از همین روست که بسیاری از حکومت های استبدادی با مقوله ی شوخی و شادی سرسختانه برخورد می کنند و آن را سرکوب می کنند. شوخی با اصول خود را برنمی تابند و رفتار خشنی نسبت به بانیان آن دارند.

در همین جمهوریِ جنایتکارِ اسلامی مدام با رقص و شادی و آواز و مراسم عروسی مخالفت می شود! این قضیه ی اخیر هم که دلیلی بود اضافه بر تمام شواهد قبلی!
ترانه ای با عنوان "شادی" (Happy) توسط یک خواننده ی خارجی ساخته می شود و تمام مردم از سراسر دنیا آن را به طور دسته جمعی می خوانند و به همراه آن شادی می کنند. هیچ اتفاقی هم نمی افتد! اما همین که در ایرانِ اسلامی چهار پنج جوان با این آهنگ همصدا می شوند تا شادی خود را نشان دهند، در ضرب العجلی دستگیر می شوند! چرا!؟ چون اسلام به خطر افتاده! اصولاً هرجا شادی باشد برای جمهوری اسلامی مضر و خطرناک است! اصلاً تقصیر از مردم است!! به حکومتِ بیچاره چه ربطی دارد؟! در کشوری که نیمی از ایام سال را به خاطر عزاداری تعطیل کرده اند و از سوی حکومت مدام تبلیغ عزا و رخت سیاه و بزرگداشت شهدا و یادواره ی فلان مرجع و بهمان درگذشته می شود، شادی چه معنایی دارد؟! انسان را چه به شاد بودن؟!

http://www.hollywoodreporter.com/news/video-pharrell-williams-happy-iran-706547

Saturday, May 10, 2014

اندیشه ی سیاسی آخوندی

درسی هست در دانشگاه ها به اسم "اندیشه ی سیاسی امام"! بنده توفیق داشته ام این درس را برداشته و پاس کنم! وقتی یک بار از روی اجبار ملزم به خواندن این کتاب شوی و خزعبلات درونش را بخوانی، تا اعماق وجود با نحوه ی اندیشه ی سیاسی امامِ امت آشنا می شوی. مردک در قسمت تبیین اختیارات رهبری، در ابتدای کتاب هرگونه دخالت سیاسی یا اختیار مستقیم را از رهبر سلب کرده است. اما وقتی کم کم جلو می رود، حساب کار دستت می آید که خوک بزرگ چطور برای نقش کوچک (!) رهبر برنامه ریخته است! فقط همینقدر بدانید که وقتی به انتهای کتاب می رسی، احساس می کنی کلا کتاب می خواسته این را بگوید که "رهبر هر زری زد همان است"! منتها اینقدر محترمانه این را بیان کرده و آنقدر در تو در توی مزخرفاتِ فقه و استدلال و احکام اسلام پیچانده که از هر طرف بروی، می گویند "نه! این تبصره است!"

خمینیِ جنایتکار نمونه ی بارز یک فریبکار و موج سوار و احتمالا پرروترین رهبر انقلابی در جهان است. کسی که وقتی پس از سال ها به وطن می رسد، می گوید هیچ حسی ندارد! نباید هم داشته باشد. او یک ایرانی نیست و اصلاً ایران و پیشرفت ایرانی در هیچ جای فکرش جایی ندارد. یک مذهبیِ متعصب که فقط و فقط می خواهد همان چیزهایی که در حوزه علمیه ی گُم به گوشش خوانده اند اجرا کند و اسلامش را سربلند کند. آخوند را چه به ایران و وطن پرستی!؟ آخوند فریبکار اول می آید روی موج نیازهای مردم سوار می شود و می گوید آب و برق و همه چیز مجانی می شود. بعد که می بیند همه کاره شده و یک مشت خرمذهبی تر از خودش اوامرش را به سانِ الاغی اطاعت می کنند، می گوید مردم ما عزت می خواهند نه مادیات دنیا! باز صدرحمت به خوک ها در مزرعه ی حیوانات که قوانین را خط می زدند. حیف نام خوک!

Monday, March 17, 2014

آخرین مقاله ی محمدرضا پورشجری از زندان

محمدرضا پورشجری در زندان رجایی شهر:

از من پرسیدند: «مگر تو اسلام شناسی که درباره اسلام می نویسی؟»
گفتم نه: من اسلام شناس نیستم. من اهریمن شناسم!
...

آخرین مقاله وبلاگ نویس سیامک مهر(محمدرضا پورشجری) از زندان رجایی شهر

Monday, March 3, 2014

استبداد دینی

یکی از مسائلی که مدت هاست ذهنم را درگیر کرده و دوست داشته ام در موردش مطالعه کنم، علل پیدایش ادیان مختلف، با این ابعاد گسترده، و تاثیر فراوان دستورات و برنامه های آن ها بر زندگی روزانه ی مردم جهان است. قرن هاست که بشر با عنصری به نام دین به دنیا آمده و از دنیا رفته است. تمام رسم و رسوم، باورها، عرف جوامع، روش زندگی، حتی قوانین اجتماعی بر پایه ی دستورات مذاهب بنیاد نهاده شده و همچنان اثرات آن در بسیاری از کشورها، نظیر ایران، در بارزترین و موثرترین شکل خود، باقی است. دستوراتی که بخش عمده ی آن ها جز خرافات چیز دیگری نیست. اخیراً با کتابی از ریچارد داوکینز آشنا شدم به نام "پندار خدا"! هرچند موضوع کتاب در مورد خودِ وجود خداست، اما در بسیاری از بخش ها به نقد مذاهب (و بیشتر ادیان سامی) می پردازد. بخش مهمی که در این نقل قول مورد نظر من است، بیان این نکته است که استفاده ی ابزاری از ادیان و روی کارآمدنِ حکومت های مذهبی می تواند به فجایع انسانی و کشتارهای بی رحمانه منجر شود...

در یکی از بخش ها به اینجا می رسد که تمام ادیان می توانند در حد اعلای خود به طالبانیسم و افراط گرایی کشیده شوند. و اینطور نمونه می آورد:

«در سال های اخير اصطلاح "طالبان آمريکايی" رايج شده است. با يک جستجوی سريع در گوگل می توانيد بيش از يک دوجين وبسايت با اين نام را بيابيد. در اين وبسايت ها نقل قول هايی از رهبران دينی آمريکايی و سياست مداران ايمان محور گردآوری شده اند. خواندن اين جملات به روشنی يادآور تعصب کور، تعصب، سنگدلی و قساوت طالبان افغانی، آيت الله خمينی و مراجع وهابی عربستان سعودی است. به ويژه سايتی به نام The American Taliban پر از اين قبيل نقل قول های شنيع است که با نقل از شخصی به نام آن کولتر آغاز می شود، که به گفته ی همکاران آمريکايی ام يک شخص حقيقی است: "ما بايد به کشورهايشان حمله کنيم، رهبرانشان را بکشيم و مردمشان را به مسيحيت بگروانيم". يک درافشانی ديگر، سخن باب دوران، نماينده ی کنگره است که گفته واژه ی Gay را نبايد به کار ببريم؛ مگر هنگامی که به عنوان مخفف «?Got Aid Yet» استعمال شود. فرمايش ديگر، سخن ژنرال ويليام جی بوکين است که گفته: "جرج بوش با اکثريت آرای آمريکاييان انتخاب نشد! جرج بوش را خدا انتخاب کرد" و يک اظهار فضل قديمی تر، از بيانات مشهور وزير کشور دوران رونالد ريگان است که در مورد سياست محيط زيستی گفته بود: "نيازی نيست از محيط زيست حمايت کنيم؛ چون بازگشت مسيح نزديک است!" طالبان افغانی و طالبان آمريکايی نمونه های روشنی هستند از اينکه وقتی مردم بخواهند متون مقدس شان را به طور تحت اللفظی تعبير کنند چه پيش می آيد. اين نمونه ها نشان می دهند که اجرای دين سالاری عهد عتيق در دنيای مدرن به چه نتايج مهيبی منجر می شود...» Y



Y پندار خدا، ریچارد داوکینز، ترجمه ی ا.فرزام، ص 212

تفسیر قرآن؛ راهی برای دکانداریِ ملاها

قرآن، این کتاب مقدس مسلمین جهان، به قول ریچارد داوکینز، به کشکولی می ماند که همه چیز در آن یافت می شود. [1] با توجه به نزول تدریجی قرآن در 23 سال به اصطلاح رسالت محمد بن عبدالله و اتفاقات مختلفی که روی داد، آیات عدیده با موضوعات متفاوتی در این مجموعه ای که به اسم قرآن گرد آمده پیدا می شود. هرچند در اوایل ادعای پیغمبری پیامبر در مکه، آیات صلح جویانه و دعوت کننده به امور خیر و کارهای نیک هستند، اما در مدینه جو غالب آیات ارعاب مردم، دستور به جهاد و کشتار سرزنش منافقین و سست ایمانان، تبیین قوانین جامعه ی اسلامی، روشن کردن نحوه ی زندگی اجتماعی مسلمین و حتی مربوط به  زندگی شخصی پیامبر است. با توجه به گردآوری قرآنِ حاضر از بین قرآن هایی که در صدر اسلام موجود بوده، شاید نتوان به درستی نظر قاطعی درباره ی این کتاب داد؛ چرا که به هر حال، این کتاب با توجه به حوادث تاریخی تدوین می شده و ممکن است بسیاری از آیاتش فقط با توجه به شرایط خاص آن دوره قابل بررسی باشد.
با این حال، برخی از منتقدین اسلام و قرآن، اشکالاتی را درباره ی این کتاب و اینکه چنین کتابی نمی تواند از جانب خدای عالم باشد، مطرح کرده اند. در مقابل، علمای اسلام نیز به تکاپو افتاده اند و به جانبداری از قرآن و دستورات پیامبر پرداخته اند. این دفاع تا آنجا پیش رفته که حتی تعدادی از آنها به دام افراط و تعصب درافتاده اند. از آن جمله، ناقد آندلسی می گوید: "قرآن کلام خداست، پس اصيل و غير قابل ايراد است. يعنی هرگونه انحراف از اصول زبان عرب در آن اصل است و بايد قواعد زبان عرب را تغيير داد!!"در این مورد می توان اشاره کرد که در واقع آنها قضیه را اینطور بیان می کنند که قرآن در حد اعلای فصاحت است؛ به درجه ای که بشر از آوردن مانند آن عاجز است. پس کلام خدست! پس آن کسی که آن را آورده، پيغمبر است.ولی ناقد اندلسی نبوت حضرت را امری مسلّم می داند و چون او گفته قرآن سخن خدا است، پس ديگر جای بحثی وجود ندارد و باید تمام قرآن را بدون گفتگو قبول کرد! وقتی علمای مسلمان که باید در زمره ی دانشمندان و متفکرین و باهوش ترین مردمان تلقی گردند و به دانش و ذکاوت ایشان امید داشت، اینطور در دریای تعصب غرق می شوند و مسائل را واژگونه جلوه می دهند، چطور می توان از مردم عامیِ گاه بی سواد و گاه بی اطلاع از علم و دانش و حتی خودِ قرآن این انتظار را داشت که کتاب مقدسشان را بدون تعصب و باانصاف بررسی کرده و مورد تحلیل قرار دهند؟! همین موضوع اصلی ترین دلیل برای علمای مسلمان بوده که باعث شده کتب تفسیر را خلق کنند. هرچند تفسیر کتب مقدس تنها مختص اسلام نیست و حتی در زمان خودِ پیامبر کتب تفسیري تورات با نام هاي تلمود، میشنه، هلخه، هگده و میدراش در بین یهودیان شبه جزیره ی عربستان موجود بوده است. اما تفسیر در اسلام با ابن عباس، پسرعموی پیغمبر، آغاز می شود. پس از او مفسرین دیگری پدید آمدند که بعدها باعث ایجاد دسته های مختلف در دین اسلام شدند. در واقع، قسمت زیادی از اختلافات فرقه های مختلف مسلمین، بسته به نگرش و برداشت آن ها از آیات قرآن است. اما چیزی که دانستن آن مهم است، این است که تفاسیر و برداشت های مختلف از قرآن در واقع راهگشایی است برای ملاها و دکاندارانی که نمی خواهند مردم باورشان به خرافات مذهبی را از دست بدهند و باعث خانه نشین شدن و طردشدن آخوندها بشوند. مطالعه ی کتب تفسیری نه تنها باعث آشکار شدن رموز نهفته در آیات قرآن نمی شود، که حتی باعث سردرگمی بیشتر مخاطبین می گردد. هرچند اگر کسی اهل دقت و تفکر باشد، با نگاهی دقیق در کتب تفسیر بیشتر هدایت می شود و به این حقیقت می رسد که تمام این مسائل چیزی به جز دکانداری و تحمیق انسان ها و ادامه ی حکمرانی ملاهای اسلامی بر ذهن و مال و جان مردم نیست. و الا قرآن، همانطور که خودِ خدا در آن فرموده، به زبانی فصیح و ساده نازل شده تا تمامیِ مردم آن را درک کنند و رهنمای حیات خویش قرار دهند. پس تفسیرها و برداشت های مختلف از آن، چیزی جز ریسمانی برای افسار بستن به خلق الله نبوده و نیست. همانطور که بسیار دیده ایم که به آخوندی یا سیاستمداری در کشور خودمان حرفی زده شده و او با توسل به احادیث و روایات و تفسیرِ آیات قرآن تلاش کرده تا خود را محق جلوه دهد. و البته سال هاست که با همین روایات و احادیث، که خودِ گردآورندگانِ آن ها در صحت و سقم برخی شان شک داشته اند، بر کشور ما حکومت می کنند...


[1] پندار خدا، ریچارد داوکینز، صفحه 227

Friday, February 21, 2014

ماله کشان حکومتی

یکی از آفت های دینداری، امکانِ مورد سوء استفاده قرار گرفتن از سوی مبلغان مذهبی است. وقتی یک آدمِ عادی تر از خودت را به برتری در عقل و شرع قبول می کنی، ناچار خواهی بود دستوراتش را هم اجرا کنی. چرا که او در دانستن احکام خداوندی بر تو افضل است و کسی را یارای ایستادن و مخالفت با وی نیست. که اگر این مقابله صورت بگیرد، قطعاً خشم خدای تو را خواهد گرفت و انسان خاطی و گناهکار تبدیل به یکی از حیوانات بی ریخت نظیر میمون یا سوسمار یا امثالهم خواهدشد. کسی حق ندارد در مقابل دستورات آخوندها صحبت از عقل و منطق کند؛ بلکه باید سعی کند از عقل و منطقی که احتمالاً بخش زیادی از آن را مدیون دانش خودکفای بشری و درس های مدرسه ای و دانشگاهی است، برای اثبات دستورات و مبانی آنها استفاده کند. و اگر در این راه به این استدلال و حقیقت برسد که دستور آخوند اشتباه بوده، یا باید ماحصلِ تحقیقاتش را نادیده بگیرد و راه شتر دیدی ندیدی در پیش گیرد، یا دستور مبلغ دینی خود را کنار بگذارد و به دنبال آن چیزی که عقل و منطقش آن را فریاد می زند برود.
از این رو، حکومت های مذهبی همواره افرادی را در دستگاه خود پرورش می دهند. وظیفه ی این افراد، توجیه رفتارهای حاکمان و خوراندنِ آن به مردم بیچاره است. این شیوه از قرنها قبل در دستگاه های حکومتی رایج بوده و همچنان هست. در گذشته این مزدوران به میان مردم می رفته اند و مخِ آنها را می زده اند و حال، از تلویزیون و منبر و اینترنت و سینما و هزار رسانه ی بزرگ و کوچک دیگر افکار حاکمان را در ذهن مردم خالی می کنند. این ماله کشان گاه راحت تر قایل شناسایی هستند و گاه آنقدر کار خود را به دقت انجام می دهند که هیچ کس به ماله کشی شان پی نمی برد. و چه بسا آنها که در لباسِ دشمنِ خکمت درمی آیند و به ظاهر دوست مردم و در باطن همکار ظالمانند.
در جمهوری اسلامی هم فراوانند این دسته از افراد و چه بسا اگر تدوامی برای این حکومتِ ضدانسانی وجود دارد، به واسطه ی همین مزدوران و ماله کشان است. هرروز در معرض رسانه ها و منبرهای این افراد قرار داریم و چه بسا بسیاری از توجیهاتشان را به خوردِ ما داده اند و خود بیخبریم. در توضیحِ رفتار این افراد و استفاده ی حکومت از آنهاِ مطلب مفصل تری باید گفت که امیدوارم در آینده بنویسم و پست کنم...

Sunday, February 16, 2014

امامزاده زادن!!

خوشبختانه در مملکت آریایی جا برای دخیل بستن کم نداریم که هیچ؛ زیادی هم داریم! هر ساله هم به تعدادشان افزوده می شود و جایی برای نگرانی ملت دخیل بندِ همیشه در صحنه وجود ندارد.
این هم نمونه ای بسیار واضح از تحمیق مردم به وسیله ی دولت مستبد جمهوری اسلامی است. عده ای نادان که احتمالاً در زندگی خود دچار فقر و بیماری و مشکلات فراوانند، به جای صرف وقت روی دلیل اصلیِ این بدبختی ها –که همان حکومت استبدادی عزیز است-، به خودِ آن متوسل می شوند و خود را شبیه احمق ها می سازند! موضوعی که باعث شده این حکومتِ ضدبشری سال ها در گوشه و کنار دنیا و به ویژه در ایرانِ ما، از اعتقادات مردمِ ساده و فریب خورده استفاده ی سوء کرده و ریشه هایش را گسترش دهد، همین سود بردن از ضعف ها و مشکلات مردمِ بیچاره بوده و هست. خود برای آنها مشکل ایجاد می کند و به روز سیاهشان می نشاند؛ بعد هم نسخه تجویز می کند که به ما متوسل شوید تا مشکلاتتان حل شود! بسی مایه ی تاسف برای ما و کشور ما...

Saturday, February 15, 2014

"عصبانی نیستم"؛ هشداری سینمایی درباره وضعیت اجتماعی ایران

فضای جامعه ی ایران هر روز از روز قبل ملتهب تر و آشفته تر می شود. قیمت ها بالا می رود، سخت گیری ها بیشتر می شود، قدرت خرید مردم پایین می آید، روح و روان آدم ها بیشتر خورده می شود، دعوا و درگیری و فحش و اخراج و بیکاری و فقر و توهین و تمسخر و تبعیض و هزار معضل دیگر مغز مردم را نشانه می رود. همین است که مردم هرروز با اعصابی ضعیف تر و صبری کمتر در مناسبات اجتماعی ظاهر می شوند؛ با تصادف کوچکی دست به یقه می شوند، با یک جا زدن در صف گلاویز می شوند، حوصله ی یکدیگر را ندارند، فحش و ناسزا و داد و فریاد صدایی آشناست که در کوچه و خیابان شنیده می شود.
با این حال، وقتی هر از گاهی کارگردانی پیدا می شود و به هر دلیلی قصد می کند بخشی از معضلات این مردم را تا حدی به نمایش بکشد، چیزی که خودِ مردم به وضوح می بینند را به خودشان نشان دهد و پولش را بگیرد؛ جیره خواران رژیم از همین بیان حقایق آشکار هم واهمه دارند و تاب دیدنش را ندارند. توقیف می کنند و از پخشش جلوگیری! قبل ترها اسمش سیاه نمایی و دروغ بود و پس از سال 88 شد حمایت از فتنه! کافی است کسی خارج از خط رهبری حرکت کند تا انگ فتنه و ضدمسلمان و برانداز به نافش ببندند. هرچند در پس تمام این ها بازی های سیاسیِ خودشان نهفته است و هیچ کس نمی داند با این پس و پیش کشیدن ها چه نقشه ای برای مردمِ بیچاره می کشند...


فیلم رضا درمیشیان با عنوان "عصبانی نیستم" در جشنواره برلیناله به نمایش درآمد.

Wednesday, January 15, 2014

اعتراف تلویزیونی، خطر اعدام و دستگیری‌های جدید در ایران

فعالان سایت نارنجی با دست بسته و رو به دیوار در تلویزیون استانی کرمان نشان داده شدند. دو زندانی عرب و یک زندانی کرد در خطر اعدام هستند و یک روزنامه‌نگار زندانی خواهان اجرایی شدن بخش حقوق ملت قانون اساسی شده است.

"صلح نیوز" اتهامات این افراد را این‌گونه ذکر کرده است:
«تحریک و تشویق پیاده نظام رسانه‌ای جریان فتنه برای قلم فرسایی علیه مسئولان کشور در شبکه‌های اجتماعی، کمک‌های مالی به این افراد و به کارگیری آنها در رسانه‌های دولت، ارتباط با رسانه‌های ضدانقلاب و نشر مطالب موهن در رسانه‌های خارجی.»

ادامه ی خبردر سایت دویچه وله