فریاد مظلوم را باید به گوش مردم آزادیخواه رساند و داد آنرا از ظالم گرفت؛ خواه این ظالم جمهوری اسلامی باشد و خواه "سازمان محترم ملل"!!
«تحصّنِ مرگ»
ذرّهذرّه ريزريز و مرگمرگ مردن را،
بيش ازين طاقت نداريم...
فقط و لطفاً ما را بکشيد تا از شرِّ شما رها شويم...
دو تخت در بيمارستان؛ بيهوشی؛ تزريقِ سم؛ و تمام!
به: بالاترين مقامِ مسئولِ کميساريایِ عالیِ پناهندگانِ سازمانِ مللِ متّحد؛ آنکارا
از: مهدی سهرابی و راضيه کيومرثی
385-10C04988
چهار سال و چهار ماه، از پناهآوردنِ من (مهدی سهرابی؛ شاعر، نويسنده، و پژوهندهیِ مرتد، ملحد، و منتقدِ جمهوریِ اسلامی و اسلام)، به آن کميساريا، و حدودِ سه سال از ملحقشدنِ باقيماندهیِ خانوادهیِ زجرکشيدهام میگذرد.
با وجودِ بارها و بارها نامهنگاری و خواهش و استرحام، متأسّفانه، آن کميساريا بر رفتارِ بهدور از موازين حقوقِ بشری و زشت و کينتوزانهیِ خود دربارهیِ ما رنجورانِ از اهريمن گريخته و فرزندانِ دردمند و بیپناهمان، پافشاری نموده و مینمايد...
بهويژه با توجّه به بیاعتنايیِ محض و فوقِ ظالمانه به آخرين نامهیِ ما (ارسالیِ 20 فوريه، توسّطِ دفترِ آسام)...
اينک، ما دو دردمندِ ناتوانِ بهتنگآمده و بيزار، مهدی سهرابی و راضيه کيومرثی، همچنان که در آخرين نامهیِ خود، بعد از تشريحِ وضعِ دردناک و غيرِ قابلِ ادامه و تحمّلِ خود، به آگاهیِ آن مقامِ عالی رساندهايم، برایِ اجرایِ «مرگِ اختياریِ ناچارانه»یِ خود، در برابرِ بارگاهِ عالیِ حضرتِ متعالی و عرشنشينِ آن کميساريایِ جرثومهیِ عطوفتِ بشری، مینشينيم... بیصبرانه آرزومندِ مرگِ رهايیبخش.
اين تنها راهیست که آن کميساريایِ قدسیِ کينتوزِ عطوفتشعار، برایِ ما خاکسترشدگان باقی گذاشته است.
تاکنون، ما جز رنج و مرارت و شکنجه، ازآن درگاهِ عالی، نصيب نبردهايم. اميدواريم اين آخرين تقاضایِ ما برآورده گردد تا يکباره و برایِ هميشه از شرِّ شرارتِ آن بلنددرگاه، آسوده گشته، رها شويم.
به بلندترين و ضجّهوارترين صدا-نالهای که میتوانيم، فرياد میزنيم:
به شرارتِ بیشرمانه و کينتوزانهیِ خود خاتمه دهيد.
ما بيش ازين طاقتِ انتظار و شکنجههایِ زشت و بيمارگونهیِ شمايان را نداريم.
برایِ يکبار هم که شده، گوشهای از وجدانِ نبودهتان را بيدار سازيد و اين را درک کنيد که:
ذرّهذرّه ريزريز و مرگمرگ مردن را، بيش ازين طاقت نداريم...
ضمنِ اعلام اينکه ديگر در هيچ امر و موردی جز اجرایِ «مرگِ ناچارانهیِ اختياری»مان، آن کميساريایِ قدسی را بهرسميّت نمیشناسيم، رسماً و بنا به حقِّ غيرِ قابلِ انکارِ «درخواستِ مرگ» که برایِ هر انسانِ ستمديدهیِ اسير در چنگالِ ستمگری کاملاً بیافسار امّا متأسّفانه دارایِ مجوّزِ رسمیِ شرارت، قائلايم، از آن کميساريا درخواستِ مرگ داريم؛ مرگی آرام، بدونِ درد، و مطمئن...
دو تخت در بيمارستان؛ بيهوشی؛ تزريقِ سم؛ و تمام!
بی احترام:
مهدی سهرابی – راضيه کيومرثی
دوشنبه، 24 فروردين 1394؛ 13 آوريل 2015
Labels
- آتنا فرقدانی
- آزادی بیان
- ارتداد
- استبداد دینی
- اعتصاب غذا
- افراط گرایی دینی
- امیررضا الماسیان
- انرژی هسته ای
- انقلاب
- پناهنده
- پندار خدا
- پیمان فتاحی
- تبعیض عقیدتی
- ترکیه
- تفسیر قرآن
- توافق هسته ای
- حادثه ی منا
- حسین رونقی
- حقوق بشر
- خانواده زندانی سیاسی
- خفقان سیاسی
- داعش
- درخواست مرگ
- دگراندیش مذهبی
- راضیه کیومرثی
- ریچارد داوکینز
- زندانی سیاسی
- سازمان ملل متحد
- سامان نسیم
- شکنجه
- ظریف
- علی شریعتی
- غنچه قوامی
- فریب 57
- گروه پژاک
- لوزان سوییس
- ماله کشی حکومتی
- محمدرضا پورشجری
- مرتضی رسولیان
- مهدی سهرابی
- میترا پورشجری
- نقد قرآن
Friday, April 17, 2015
Saturday, April 11, 2015
توافقی برای چپاولِ بیشتر
27 سال پیش بود. روزهایی که خیلی شبیه این روزها بود!
فرض کنید امروز یکی از روزهای تیرماه ۱۳۶۷ است! (من که آن زمان هنوز به این دنیا ورود پیدا نکرده بوده ام! اما به هرحال، یک چیزهایی خوانده ام، شنیده ام!) خبر پایان جنگ در صدا و سیما اعلام می شود. خمینی جام زهر را سرمی کشد و مردم به کوچه و خیابان ها می ریزند؛ و خوشحال از پایان جنگی 8 ساله که عمر و سرمایه ی میلیون ها انسان را به بازی گرفته بوده، به هم تبریک می گویند.
ارز تا یک سومِ قیمت خود پایین می آید. قیمت ها با شیب وحشتناکی کاهش پیدا می کنند. مردمِ فریب خورده سراسر شادمانی اند! هرچند جنگ ظاهراً مدتی پس از آن هم ادامه داشت و رسماً بعدها خاتمه یافت، اما تصور مردم بر این بود که پس از سال ها جنگ و کشتار و نابودیِ شهرها و روستاها و از دست دادن های 8 ساله، بالاخره نوبت به شادمانی و سازندگی رسیده است. اما یک سالی بیشتر نگذشت که همه چیز به شرایط قبل بازگشت؛ و چه بسا اسفناک تر! تمام قیمت ها افزایش یافت و اوضاع خرابِ روزگارِ مردم ایران خراب تر شد!
حالا، سال 1394 است. چند نسل از آن زمان گذشته است! اما نظام همان نظامِ کثیف است و همان نقشه های اهریمنی! توافقِ هسته ایِ لوزانِ سوئیس بین ایران و قدرت های جهان ظاهراً صورت گرفته است و مردم ایران شادمان از پایان بدبختی و فرار از تحریم ها! همه به هم تبریک می گویند و در ثنای ظریف و روحانی شعرها می سرایند. حتی عده ای به رهبرشان تبریک می گویند. حاقظه ی تاریخیِ معیوبِ ما ایرانی ها همیشه به کثافتکاری های این نظام و سردمدارانِ جنایتکارش کمک کرده و می کند! یادمان رفته که 27 سال پیش هم همینطور جشن گرفته بودیم و شادمان بودیم. یادمان رفته که آن زمان هم دیری نپایید شادمانی مان! و همه چیز به روال سابق بازگشت و سیر نزولی مان، این بار مستقیماً به دستان مسئولانِ نظام جمهوری اسلامی سپرده شد! بدون وجودِ دشمنی رو در رو و خونخوار! و اتفاقا تمامِ این بدبختی ها و تحریم ها و گرسنگی ها و فقر و کمبودها، ریشه در همان سال ها دارد؛ زمانی که هاشمی رفسنجانی (شرور شماره ی یک نظام) تاسیسات هسته ای را کلنگ زد. پس از او، سید منجی شان، خاتمیِ فریبکار، به اعتراف همین حسن کلیدِ روحانی، غربیان را گول زد و اقدامات هسته ای را مخفیانه ادامه داد. بعد هم نوبت به نمونه ی بارزِ نظامِ اسلامی رسید. کسی که چهره ی راستینِ خمینیِ جانی و رهبرانِ مریضِ نظام اسلامی بود. احمدی نژاد محلی به نگرانی های بین المللی نداد و هرچه کاغذ بود پاره خواند! و بعد کار را به جایی رساندند که در عرصه ی بین المللی به شکر خوردن و غلط کردن راضی شدند. و البته از یاد نبریم که در تمام این سال ها، سایه ی بزرگتری به نام رهبر بر سر تمام این مزدوران نظام بود. خامنه ایِ کثیف تر از خمینی، در این سال ها، یک رهبرِ تمام عیار برای به قهقرا بردن ایران و ایرانیان بود. و حالا ملت به او و ظریف و روحانی تبریک می گویند و از آن ها تشکر می کنند. چه ملت خجسته و مطیع و احمقی هستیم ما! از بانیانِ عقب ماندگی و فلاکتمان تشکر می کنیم و از آنها قدردانی می نماییم. به جای آنکه تمام کسانی که در این سال ها دستی در برنامه ی هسته ایِ نظام داشته اند و باعثِ این بدبختی شده اند، را به میز محاکمه بکشانیم و مجازاتشان کنیم، مشغول جشن و پایکوبی هستیم!
از همان "ظریف"ی تشکر می کنیم که یکی از دست اندر کارانِ همین برنامه ی هسته ای در سال های گذشته بود و در عقب ماندگی و تحریمِ ما سهیم بود. اما حالا که نظام به یک منجی نیازمند است، چهره اش متفاوت، زبانش نرم، لبانش خندان و گفتارش امیدبخش و متین شده است! یادمان رفته که نظام اسلامی از این آدمک ها و بازیگران در این چهار دهه کم نداشته است. بازرگان و خاتمی و بنی صدر و سعید امامی و نوری زاده و زیباکلام و همین ظریف، همگی اجزای یک نظامِ خونخوارند که به فراخور نیاز این هیولایِ وحشی، رنگ عوض می کنند و نقاب به صورت می زنند. حالا تنها سودی که ملت ایران از این توافق برده، این بوده که جلوی ضرر بیشتر گرفته شده است. سردمدارانِ نظام به تقلا و التماس افتاده اند و برای نجات خود از حمله ی نظامی و از دست رفتن غنیمتی به نام ایران، حتی به لبخند و مذاکره با امریکا هم راضی شده اند. و البته خود نیز می دانند که این رویاپردازی های هسته ایشان، در این یکی دو دهه، منابع کشور را به فنا داده و دیگر امیدی به نفت و گاز و خودکفایی ملی (!) ندارند. این کثیفان و جانیان چیزی از شاهان قاجار کم ندارند. گرچه، صد رحمت به قجر! آن نادانان از روی جهل و شکمچرانی کشور را به قعر ذلت کشاندند و اینان در اوج هوشیاری و رذالت! و کسی نیست بپرسد که پس تکلیف این همه سال رویای هسته ای شدن چه میشود؟! حالا اورانیوم غنی شده ی آقایان در این بیش از یک دهه، نهایت به 10-12 هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده رسیده است. تمامِ تمامِ سهم این کفتاران از برنامه ی هسته ایشان! تمامِ آن حقِ مسلمِ مردمِ بیچاره ی ایران که در فقر و فلاکت غوطه ورند. اگر کنار این مقدار اورانیوم غنی شده علامتِ مثبت (+) بگذاریم، باید پشت تمام میلیاردها تومان هزینه ی ساخت و تجهیز تاسیسات هسته ای، توسعه ی سانتریفیوژها تا 20 هزار، مقاوم سازیٍ امنیتی و کامپیوتریِ تاسیسات، خرید قطعات مورد نیاز از بازار سیاه و قاچاق و صرف هزینه هایی گزاف تر از قیمت واقعی، آسیب های عمیق به اقتصادِ کشور در اثر تحریم های بین المللی، تضعیف جایگاه ایران و ایرانی در جهان، نابودی کارخانه ها و تولیدی ها، تحریم ها و عقب ماندگی های عرصه ی دانش و فناوری، فرار هزاران نخبه و استعدادهای مغزی، سوختن جوانان و مردم ایران در این سال ها و ... و ... و ... علامت منفی بگذاریم! هرچند بالاتر از تمام این ها، از دست رفتنِ جانِ آن مردمانی است که طی این سال ها در اثر تحریم دارو و هزاران موضوع دیگر، بر اثر بیماری و فقر جان دادند و در خاموشی مُردند! به راستی چه کسی مسئول این کشتارهای جسمی و روحیِ ایران و ایرانی است؟!! و چرا نباید پس از شادی، از تمامِ بانیانِ این جنایتِ هسته ای بازخواست کرد؟!! چرا بیاییم از عاملانِ بدبختیمان قدردانی کنیم و آن ها را بر سر دست بَریم؟!
چقدر ساده دلند مردمانی که فکر می کنند با این توافق، سرعت اینترنت هزار برابر می شود، فیلترها کنار می رود، گشت ارشاد تعطیل می شود، زندانی های سیاسی آزاد می شوند، اعدام ها متوقف می شود، نان ارزان می شود، مرغ و گوشت رایگان می شود، سرطان و پارازیت و تصادفات جاده ای و آتش سوزی ها و سقوط هواپیماها و قمه کشی ها ناپدید می شود، بیکاری و مشکل اشتغال و ازدواج حل می شود، پول نفت را به حساب هرکس واریز می کنند و همه چیز گل و بلبل می شود! نمی دانند که جمهوری اسلامی 36 سال است که تحریم است و تا آخوندِ کثیف بر مسندِ قدرت است، آبی خوش از گلوی ایران و ایرانی پایین نمی رود...
فرض کنید امروز یکی از روزهای تیرماه ۱۳۶۷ است! (من که آن زمان هنوز به این دنیا ورود پیدا نکرده بوده ام! اما به هرحال، یک چیزهایی خوانده ام، شنیده ام!) خبر پایان جنگ در صدا و سیما اعلام می شود. خمینی جام زهر را سرمی کشد و مردم به کوچه و خیابان ها می ریزند؛ و خوشحال از پایان جنگی 8 ساله که عمر و سرمایه ی میلیون ها انسان را به بازی گرفته بوده، به هم تبریک می گویند.
ارز تا یک سومِ قیمت خود پایین می آید. قیمت ها با شیب وحشتناکی کاهش پیدا می کنند. مردمِ فریب خورده سراسر شادمانی اند! هرچند جنگ ظاهراً مدتی پس از آن هم ادامه داشت و رسماً بعدها خاتمه یافت، اما تصور مردم بر این بود که پس از سال ها جنگ و کشتار و نابودیِ شهرها و روستاها و از دست دادن های 8 ساله، بالاخره نوبت به شادمانی و سازندگی رسیده است. اما یک سالی بیشتر نگذشت که همه چیز به شرایط قبل بازگشت؛ و چه بسا اسفناک تر! تمام قیمت ها افزایش یافت و اوضاع خرابِ روزگارِ مردم ایران خراب تر شد!
حالا، سال 1394 است. چند نسل از آن زمان گذشته است! اما نظام همان نظامِ کثیف است و همان نقشه های اهریمنی! توافقِ هسته ایِ لوزانِ سوئیس بین ایران و قدرت های جهان ظاهراً صورت گرفته است و مردم ایران شادمان از پایان بدبختی و فرار از تحریم ها! همه به هم تبریک می گویند و در ثنای ظریف و روحانی شعرها می سرایند. حتی عده ای به رهبرشان تبریک می گویند. حاقظه ی تاریخیِ معیوبِ ما ایرانی ها همیشه به کثافتکاری های این نظام و سردمدارانِ جنایتکارش کمک کرده و می کند! یادمان رفته که 27 سال پیش هم همینطور جشن گرفته بودیم و شادمان بودیم. یادمان رفته که آن زمان هم دیری نپایید شادمانی مان! و همه چیز به روال سابق بازگشت و سیر نزولی مان، این بار مستقیماً به دستان مسئولانِ نظام جمهوری اسلامی سپرده شد! بدون وجودِ دشمنی رو در رو و خونخوار! و اتفاقا تمامِ این بدبختی ها و تحریم ها و گرسنگی ها و فقر و کمبودها، ریشه در همان سال ها دارد؛ زمانی که هاشمی رفسنجانی (شرور شماره ی یک نظام) تاسیسات هسته ای را کلنگ زد. پس از او، سید منجی شان، خاتمیِ فریبکار، به اعتراف همین حسن کلیدِ روحانی، غربیان را گول زد و اقدامات هسته ای را مخفیانه ادامه داد. بعد هم نوبت به نمونه ی بارزِ نظامِ اسلامی رسید. کسی که چهره ی راستینِ خمینیِ جانی و رهبرانِ مریضِ نظام اسلامی بود. احمدی نژاد محلی به نگرانی های بین المللی نداد و هرچه کاغذ بود پاره خواند! و بعد کار را به جایی رساندند که در عرصه ی بین المللی به شکر خوردن و غلط کردن راضی شدند. و البته از یاد نبریم که در تمام این سال ها، سایه ی بزرگتری به نام رهبر بر سر تمام این مزدوران نظام بود. خامنه ایِ کثیف تر از خمینی، در این سال ها، یک رهبرِ تمام عیار برای به قهقرا بردن ایران و ایرانیان بود. و حالا ملت به او و ظریف و روحانی تبریک می گویند و از آن ها تشکر می کنند. چه ملت خجسته و مطیع و احمقی هستیم ما! از بانیانِ عقب ماندگی و فلاکتمان تشکر می کنیم و از آنها قدردانی می نماییم. به جای آنکه تمام کسانی که در این سال ها دستی در برنامه ی هسته ایِ نظام داشته اند و باعثِ این بدبختی شده اند، را به میز محاکمه بکشانیم و مجازاتشان کنیم، مشغول جشن و پایکوبی هستیم!
از همان "ظریف"ی تشکر می کنیم که یکی از دست اندر کارانِ همین برنامه ی هسته ای در سال های گذشته بود و در عقب ماندگی و تحریمِ ما سهیم بود. اما حالا که نظام به یک منجی نیازمند است، چهره اش متفاوت، زبانش نرم، لبانش خندان و گفتارش امیدبخش و متین شده است! یادمان رفته که نظام اسلامی از این آدمک ها و بازیگران در این چهار دهه کم نداشته است. بازرگان و خاتمی و بنی صدر و سعید امامی و نوری زاده و زیباکلام و همین ظریف، همگی اجزای یک نظامِ خونخوارند که به فراخور نیاز این هیولایِ وحشی، رنگ عوض می کنند و نقاب به صورت می زنند. حالا تنها سودی که ملت ایران از این توافق برده، این بوده که جلوی ضرر بیشتر گرفته شده است. سردمدارانِ نظام به تقلا و التماس افتاده اند و برای نجات خود از حمله ی نظامی و از دست رفتن غنیمتی به نام ایران، حتی به لبخند و مذاکره با امریکا هم راضی شده اند. و البته خود نیز می دانند که این رویاپردازی های هسته ایشان، در این یکی دو دهه، منابع کشور را به فنا داده و دیگر امیدی به نفت و گاز و خودکفایی ملی (!) ندارند. این کثیفان و جانیان چیزی از شاهان قاجار کم ندارند. گرچه، صد رحمت به قجر! آن نادانان از روی جهل و شکمچرانی کشور را به قعر ذلت کشاندند و اینان در اوج هوشیاری و رذالت! و کسی نیست بپرسد که پس تکلیف این همه سال رویای هسته ای شدن چه میشود؟! حالا اورانیوم غنی شده ی آقایان در این بیش از یک دهه، نهایت به 10-12 هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده رسیده است. تمامِ تمامِ سهم این کفتاران از برنامه ی هسته ایشان! تمامِ آن حقِ مسلمِ مردمِ بیچاره ی ایران که در فقر و فلاکت غوطه ورند. اگر کنار این مقدار اورانیوم غنی شده علامتِ مثبت (+) بگذاریم، باید پشت تمام میلیاردها تومان هزینه ی ساخت و تجهیز تاسیسات هسته ای، توسعه ی سانتریفیوژها تا 20 هزار، مقاوم سازیٍ امنیتی و کامپیوتریِ تاسیسات، خرید قطعات مورد نیاز از بازار سیاه و قاچاق و صرف هزینه هایی گزاف تر از قیمت واقعی، آسیب های عمیق به اقتصادِ کشور در اثر تحریم های بین المللی، تضعیف جایگاه ایران و ایرانی در جهان، نابودی کارخانه ها و تولیدی ها، تحریم ها و عقب ماندگی های عرصه ی دانش و فناوری، فرار هزاران نخبه و استعدادهای مغزی، سوختن جوانان و مردم ایران در این سال ها و ... و ... و ... علامت منفی بگذاریم! هرچند بالاتر از تمام این ها، از دست رفتنِ جانِ آن مردمانی است که طی این سال ها در اثر تحریم دارو و هزاران موضوع دیگر، بر اثر بیماری و فقر جان دادند و در خاموشی مُردند! به راستی چه کسی مسئول این کشتارهای جسمی و روحیِ ایران و ایرانی است؟!! و چرا نباید پس از شادی، از تمامِ بانیانِ این جنایتِ هسته ای بازخواست کرد؟!! چرا بیاییم از عاملانِ بدبختیمان قدردانی کنیم و آن ها را بر سر دست بَریم؟!
چقدر ساده دلند مردمانی که فکر می کنند با این توافق، سرعت اینترنت هزار برابر می شود، فیلترها کنار می رود، گشت ارشاد تعطیل می شود، زندانی های سیاسی آزاد می شوند، اعدام ها متوقف می شود، نان ارزان می شود، مرغ و گوشت رایگان می شود، سرطان و پارازیت و تصادفات جاده ای و آتش سوزی ها و سقوط هواپیماها و قمه کشی ها ناپدید می شود، بیکاری و مشکل اشتغال و ازدواج حل می شود، پول نفت را به حساب هرکس واریز می کنند و همه چیز گل و بلبل می شود! نمی دانند که جمهوری اسلامی 36 سال است که تحریم است و تا آخوندِ کثیف بر مسندِ قدرت است، آبی خوش از گلوی ایران و ایرانی پایین نمی رود...
Subscribe to:
Posts (Atom)